جیگـــّیلیجیگـــّیلی، تا این لحظه: 8 سال و 4 ماه و 7 روز سن داره

جیگـّـیلی بالام

بار الهی!

دوست دارم آسمان را که پر از حضور توست در آغوش بگیرم.

هستی و نیستی من تویی.

می‌دانم بهار کنار توست...

94/9/25

    میان آشوب دلم، خداوند لبخندی زد...   میان لبخندِخدا، صدای گریه‌ای پیچید...   من شدم مادرِلبخند...   و تو شدی زیباترین لبخندِخدا!   علیِ‌من!   تو زیباترین لبخندِخدایی!       ...
28 دی 1394

بدون عنوان

در تمنای اولین لمس پروانه‌ام می‌سوزم...              اولین نگاه‌ها...              اولین در آغوش کشیدن‌ها...              اولین گریه‌ها و خنده‌ها... کودکم! تورا بسی به انتظار نشسته ام...     ...
10 آذر 1394

94/5/23

حس بودنت برایم پررنگ تر شده. بی‌پروا بسان پروانه به شمع می‌زنی و لحظه‌لحظه‌ی نفس کشیدنم را معنا می‌بخشی. فرزندم! اولین تکاپوی زندگی‌ات را می‌ستایم!  
23 مرداد 1394

94/4/21

گذر زمان بار دیگر تورا برایم به اثبات می‌رساند. لیکن این باربا حس جدیدی در دل من... تورا من دوست می‌دارم پسرکوچولوی من!    
21 تير 1394

94/2/9

زمان می‌گذرد... می‌کوبد تپش قلبت به نبض زندگی‌ام و این تاریخ برای من به ثبت وقایع می‌پیوندد. دلبندم! هم‌نوا شدنت با ساز زندگانی را عشق می‌ورزم!  
9 ارديبهشت 1394

94/1/23

حس‌ غریبانه‌ای تمام وجودم را فرامی‌گیرد و ثانیه‌ها اندکی برایم مکث می‌کنند. یک خبر، بی‌مهابا تمام زندگی‌ام را غرق احساس می‌کند. تپش قلبم را می‌توان فهمید. نو‌آمده‌ی زندگی‌ام! بی‌صدا، شوق‌ وجود،در دلم غوغا به پا می‌کند و آرام‌آرام، تورا برایم زمزمه می‌کند...   ...
23 فروردين 1394
1